هنری فورد
هنری فورد در روز 30 ژوئیه 1863 ، طیّ جنگ داخلی آمریکا ، در مزرعهایدر شهر«دییربورن» ، نزدیک شهر «دیترویت» در ایالت«میشیگان» به دنیاآمد.او فرزند«ویلیام فورد»،کشاورزی نسبتا مرفّه بود که ریشه ایرلندیداشت.ملّیت مادر او مخلوطی از هلندی و اسکاندیناویایی بود.او در هفدهسالگی در یک تعمیرگاه ماشین در دیترویت به کارآموزی پرداخت.در همینحال،در تعمیرگاهی که به خود او تعلّق داشت،برای یک شرکت ماشین درو کارمیکرد و موتورهای دستی کشاورزی را تعمیر مینمود. نبوغ مکانیکی او در اوایلجوانی ظاهر شد و در سال 1890،هنگامی که در شرکت«دیترویت ادیسونالکتریک» عهدهدار مسئولیتی بود ، دریافت که عموم مردم به وسائط نقلیه بیشاز تراکتور علاقمندند و اصول موتور بنزینی را برای حلّ مشکل وزن موتورهای بخار مورد مطالعه قرار داد. او در سال 1887 نخستین موتور بنزینیاش را ساختهبود و همچنان به ساختن تعداد بیشتری از آنها ادامه داد.اولین «درشکه» بنزینی او در سال 1893 در برابر عموم آزمایش شد و توانست با سرعتی معادل 25 مایلدر ساعت حرکت کند.
در سال 1903،او شرکت «فورد موتور» را با 12 سهامدار و 100 هزار دلار سرمایه تأسیس کرد. در سال 1920، وی روزانه یکهزار خودرو سواری فورد راکه شهرت جهانی یافته بود تولید میکرد.در سال 1924، تولید سالانه کارخانهفورد به دو میلیون سواری ،کامیون و تراکتور رسید. رمز موفّقیت فورد در استفاده از روشهای تولید انبوه و پرداخت دستمزدهای بالا نهفته بود. او که خود درخانوادهای معمولی و بیآلایش ریشه داشت به کارگرانش عمیقا توجّه میکرد، ودر ارتباط با کار خویش اصول و قواعد مؤثّری وضع کرده بود که به طور مستمراعمال مینمود. یکی از این اصول پرداختن بالاترین دستمزد ممکن بود و در اینزمینه،او مصلحی واقعی بود.اصل دیگر،پذیرش متقاضیان کار بدون چون و چرایا معرّف بود.احتجاج عملی فورد که نظرات مارکس را نسخ کرده و نشان میدادکه کاپیتالیسم میتواند با اصول عقلی و اخلاقی سازگار شود،بسیاری ازسوسیالیستهای اروپایی را تحت تأثیر قرار داد.در سال 1918، فورد که ازحامیان پرزیدنت ویلسون( بیست و هشتمین رییس جمهور آمریکا(1921-1913)) بود،کاندید مجلس سنا شد ولی ناکام ماند.مدّتی بعدشایع شد که او برای ریاست جمهوری نامزد خواهد شد و این شایعه سیاستمدارانحرفهای را مضطرب ساخت؛ امّا او اعلام کرد که در مقابل«کولیج»( سی امین رییس جمهور آمریکا(1929-1923)) نخواهدایستاد.طی جنگ جهانی اول،فورد تلاش بسیاری کرد تا بین کشورهای اروپاییمتخاصم صلح برقرار شود،ولی اغلب تلاشهای او عقیم و بینتیجه ماند.
در سال 1920،وارد کار مطبوعات شد و روزنامه دییربورن ایندیپندنت را کهروزنامهای قدرتمند و مستقل بود و در زادگاه او منتشر میشد خریداری کرد.اینروزنامه به دلیل پرداختن مستمر و شجاعانه به مسأله یهود در آمریکا ودیدگاههای منطقی و بیطرفانه در خصوص شیوه زندگی و آداب و رسومآمریکایی شهرت داشت.
فورد، به همراه «دیتردینگ» و «گروگر» ، از سوی بسیاری از یهودیان متّهم شد که از نهضت هیتلر در آلمان پشتیبانی مالی کرده است. «بالدرفونشیراک» ،رهبر جوانان هیتلر، در دادگاه نورمبرگ اظهار داشت که او با خواندن کتابهای فورد ، به آگاهی لازم در خصوص یهود دست یافته است.
فورد با سیاست «روزولت» (سی و دومین رییس جمهور آمریکا(1945-1933)) در زمینه «کنترل» صنایع و بازرگانی بشدّت مخالف بود ، امّا در سنین کهولت کمتر به فعالیتهای سیاسی و اجتماعیمیپرداخت. او در روز هفتم آوریل 1947 در 83 سالگی در دیترویت چشم ازجهان فروبست.او در این هنگام یک آمریکایی صاحب نام و از جمله انسانهایبرجسته جهان محسوب میشد.
هنری فورد در کتاب«زندگی و کار من» که در سال 1922 منتشر شد ، درباره مجموعه مقالات«یهود بینالملل» مینویسد:
کاری که ما به عنوان مطالعاتی در زمینه مسئله یهود تعریف و توصیفنمودهایم و مخالفان ما آن را با عناوین مختلفی نظیر «مبارزه علیهیهود» ، «تهاجم به یهودیان» ، «برنامه ضدّ نژاد سامی» و غیرهمعرّفی کردهاند، برای کسانی که آن را پی گرفتهاند نیازی به توضیحندارد.انگیزهها و اهداف این کار باید با توجّه به خود آن ارزیابی وداوری شود.مقصود از ارائه این مقالات،کمک به حلّ مسئلهای استکه بر این کشور عمیقا تأثیر مینهد؛ مسئلهای که در اصل نژادی است و بیش از آنکه به اشخاص مربوط شود ، با آرمانها و اعمال نفوذها سروکار دارد. درباره سخنان ما خوانندگان منصفی باید قضاوت کنند کهاز هوش و فراست برای تطبیق و مقایسه آن با زندگی بهره کافی بردهاند.اگر سخن ما با مشاهده آنان تطبیق کند،مقصود حاصل است.لعن ونفرین کردن ما قبل از آنکه بیاساس و عجولانه بودن سخنانمان اثباتشده باشد،کمال نابخردی است.
اولین مسئلهای که باید مورد بررسی قرار گیرد،صدق و راستیسخنانی است که عرضه داشتهایم،و این دقیقا همان چیزی است کهمنتقدان ما از آن پرهیز میکنند.خوانندگان این مقالات به فوریتدرخواهند یافت که هیچ نوع تعصّبی،جز تعصّب نسبت به اصولی کهتمدّن ما را بنا نهادهاند ، انگیزه این کار نبوده است.در این مملکت ، جریانهای مشخص صاحب نفوذی مشاهده شده بودند که به طورمحسوس در ادبیات،سرگرمیها و رفتار اجتماعی ما کاستی و فساد بهبار میآوردند؛تجارت از سلامت ذاتی قدیمی خویش دور میشد؛کوچک شمردن معیارها و اصول به شکلی فراگیر همه جا احساسمیشد. این نه خشونت مفرط سفیدپوستان،و نه بینزاکتی گستاخانه مثلا شخصیتهای آثار شکسپیر ، بلکه شرقگرایی نحسی بود که موذیانه بر همه کانالهای ارتباطی تأثیر نهاده بود،تا حدی که مقابله باآن ضرورت پیدا کرد.اینکه این اعمال نفوذها همگی به سرچشمهنژادی واحدی باز میگردند واقعیتی است که باید آن را جدّی شمرد...ما مدّعی آن نیستیم که سخن آخر را در خصوص یهود در آمریکابیان داشتهایم، بلکه صرفا نفوذ کنونی یهود را در این کشور توصیفمیکنیم. وقتی این جریان تغییر کند،گزارش آن هم میتواند تغییرکند...مخالفت ما تنها با اندیشههاست ، اندیشههای دروغینی که بنیهاخلاقی ملّت ما را تضعیف میکنند. این اندیشهها از منابعی سرچشمهمیگیرند که بسهولت قابل شناساییاند ، با روشهایی اشاعه مییابند که بآسانی کشف میشوند و صرفا با ارائه و افشا کنترل میشوند.کافیاست مردم بیاموزند چگونه سرچشمه و ماهیت نیروهای تأثیرگذارپراکنده در محیط خویش را باز شناسند.بگذارید ملّت آمریکا براییک بار بفهمند که این،نه انحطاط طبیعی،بلکه توطئه حساب شدهویرانگری است که ما را مبتلا ساخته،و از آن پس ایمن خواهند بود،زیرا روشنگری شفاست.
«این کار فارغ از انگیزههای شخصی بر عهده گرفته شد. وقتی کاربه مرحلهای رسید که عقیده داشتیم ملّت آمریکا میتوانند خود ، راهحلرا بیابند ، آن را موقتا تعطیل کردیم. دشمنان میگویند ما کار را به قصد انتقامجویی آغاز کردیم و آن را از روی ترس زمین نهادیم. گذشتزمان ثابت خواهد کرد که منتقدان ما طفره میروند زیرا شهامت ندارند با مسئله اصلی روبرو شوند.»